English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (7637 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
critical speed U سرعت بحرانی
critical velocity U سرعت بحرانی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
critical closing speed U سرعت بحرانی پایین
Other Matches
critical coupling U کوپلاژ بحرانی پیوست بحرانی
speed ring U طوقه تطبیق سرعت توپ پدافند هوایی طبله سرعت نما
combined speed indicator U عقربه نشان دهنده سرعت علمی و عملی سرعت نمای مرکب
inflow ratio U نسبت سرعت واقعی رتورکرافت به سرعت محیطی نوک تیغه ها
indicated airspeed U سرعت تعیین شده بوسیله سرعت نمای هواپیما
burning rate U سرعت سوزش مهمات یا خرج سرعت مصرف سوخت
dragged U وضع سرعت حرکت طعمه مصنوعی بیش از سرعت جریان اب بوی روباه روی زمین
drags U وضع سرعت حرکت طعمه مصنوعی بیش از سرعت جریان اب بوی روباه روی زمین
drag U وضع سرعت حرکت طعمه مصنوعی بیش از سرعت جریان اب بوی روباه روی زمین
true air speed U سرعت حقیقی هواپیما یا سرعت تنظیم شده ان
machine number U عدد نسبت سرعت هواپیما به سرعت صوت
tachometer U اندازه گیر سرعت چرخش سرعت سنج
rate of flame propagation U سرعت پخش شدن شعله سرعت احتراق
variable ratio U گیربکسهایی که در ان به منظور ثابت نگاه داشتن سرعت برونگذاشت نسبت تبدیل صرف نظر از سرعت درون گذاشت تغییر میکند
muzzle velocity U سرعت دهانهای سرعت اولیه گلوله
rate of pouring U سرعت سیلان سرعت جاری شدن
input U فضای ذخیره سازی موقت داده دریافتی با سرعت کند وسیله ورودی /خروجی . پس با سرعت بیشتر به حافظه اصلی ارسال میشود
inputted U فضای ذخیره سازی موقت داده دریافتی با سرعت کند وسیله ورودی /خروجی . پس با سرعت بیشتر به حافظه اصلی ارسال میشود
support U CI مخصوص که با cpu کار میکند و یک تابع جمع یا عملیات استاندارد را به سرعت انجام میدهد و سرعت پردازش را افزایش میدهد
chocked nozzle U خروجی موتور جت که سرعت جریان گازهای خروجی دران به سرعت صوت رسیده است
accelerating U سرعت دادن سرعت گرفتن
subsonic U با سرعت کمتر از سرعت صوت
accelerate U سرعت دادن سرعت گرفتن
accelerated U سرعت دادن سرعت گرفتن
accelerates U سرعت دادن سرعت گرفتن
mach hold U بستن سرعت ماخ به هواپیما بستن سرعت لازم به هواپیمابه طور خودکار
marginal U بحرانی
acute U بحرانی
critical limit U حد بحرانی
decretory U بحرانی
decretive U بحرانی
climacteric U بحرانی
critical U بحرانی
dragger U شرکت کننده در مسابقه اتومبیلرانی سرعت شرکت کننده درمسابقه سرعت موتورسیکلت رانی شرکت کننده در مسابقه قایقرانی سرعت
zero wait state U که آن قدر سریع است که با سرعت قط عات دیگر در کامپیوتر کار میکند و نیاز نیست به صورت مصنوعی سرعت آن کم شود یا وضعیت انتظار درج شود
critical region U ناحیه بحرانی
critical point U نقطه بحرانی
critical point U نقطه بحرانی
critical pressure U فشار بحرانی
critical region U منطقه بحرانی
critical resistance U مقاومت بحرانی
critical period U دوره بحرانی
critical valve U مقدار بحرانی
critical value U ارزش بحرانی
critical temperature U دمای بحرانی
critical pollution U الودگی بحرانی
critical density U چگالی بحرانی
critical depth U عمق بحرانی
critical frequency U فرکانس بحرانی
critical flow U جریان بحرانی
critical activity U فعالیت بحرانی
nicks U موقع بحرانی
acritical U غیر بحرانی
critical damping U میرائی بحرانی
critical damping U خفیدگی بحرانی
critical current U شدت بحرانی
critical coupling U تزویج بحرانی
critical altitude U ارتفاع بحرانی
critical assembly U ترتیب بحرانی
critical amplification U تقویت بحرانی
juncture U موقع بحرانی
critical area U ناحیه بحرانی
nicking U موقع بحرانی
nicked U موقع بحرانی
critical path U مسیر بحرانی
critical mass U جرم بحرانی
critical U حیاتی بحرانی
critical magnitude U اندازه بحرانی
critical isotherm U هم دمای بحرانی
cretical flow U جریان بحرانی
exigent U فشاراور بحرانی
critical height U بلندی بحرانی
Critical Regonalism U منطقه ی بحرانی
critical height U ارتفاع بحرانی
razor edge U موقعیت بحرانی
critical heat flux U شارحرارتی بحرانی
nick U موقع بحرانی
critical angle U زاویه بحرانی
critically U بطور بحرانی یا وخیم
critical resistance U مقدار مقاومت بحرانی
flood stage U تراز بحرانی طغیان
thermal critical point U نقطه ی بحرانی حرارتی
critical degree of polymerization U درجه بحرانی بسپارش
critical wave legth U طول موج بحرانی
critical temperature U درجه حرارت بحرانی
critical anode distance U فاصله بحرانی اندی
critical path method U روش مسیر بحرانی
critical infinte cylinder U قطر بحرانی استوانه
critical grid current U شدت بحرانی شبکه
critical backing pressure U فشار حد خلاء بحرانی
critical deformation U تغییر شکل بحرانی
critical angle of attack U زاویه حمله بحرانی
critcal fore pressure U فشار حد خلاء بحرانی
critical grid voltage U ولتاژ بحرانی شبکه
cpm U روش مسیر بحرانی
critical concentration U میزان تمرکز بحرانی
critical molecular mass U جرم مولکولی بحرانی
critical isotherm U منحنی هم دمای بحرانی
critical grid current U جریان بحرانی شبکه
critical date U مدت زمان بحرانی
critical path analysis U تحلیل مسیر بحرانی
air plot wind velocity U سرعت باد در مسیر هواپیما سرعت باد محاسبه شده
cut off velocity U سرعت موشک در لحظه جداشدن موتور سرعت صعودنهایی موشک
transonic U سرعت سیال بین مافوق صوت و زیر سرعت صوت
critical cooling rate U میزان سرد کنندگی بحرانی
critical heat flux ratio U نسبت شار حرارتی بحرانی
to recover from something U ترمیم شدن [مثال از بحرانی]
supercritical fluid chromatography U کروماتوگرافی سیال فوق بحرانی
to recover from something U جبران کردن [مثال از بحرانی]
epitasis U دوره بحرانی وشدت مرض
critical grid bias U ولتاژ بایاس بحرانی شبکه
fasts U وسیله جانبی که با کامپیوتر ارتباط دار د باسرعت زیاد و فقط با سرعت مداریهای الکترونیکی محدود میشود مثلاگ یک وسیله کند مثل کارت خوان که حرت مکانیکی سرعت را مشخص میکند
fastest U وسیله جانبی که با کامپیوتر ارتباط دار د باسرعت زیاد و فقط با سرعت مداریهای الکترونیکی محدود میشود مثلاگ یک وسیله کند مثل کارت خوان که حرت مکانیکی سرعت را مشخص میکند
fast U وسیله جانبی که با کامپیوتر ارتباط دار د باسرعت زیاد و فقط با سرعت مداریهای الکترونیکی محدود میشود مثلاگ یک وسیله کند مثل کارت خوان که حرت مکانیکی سرعت را مشخص میکند
fasted U وسیله جانبی که با کامپیوتر ارتباط دار د باسرعت زیاد و فقط با سرعت مداریهای الکترونیکی محدود میشود مثلاگ یک وسیله کند مثل کارت خوان که حرت مکانیکی سرعت را مشخص میکند
critical build up resistance U مقاومت بحرانی برای تحریک خودی
to recover from something U به حالت اول درآمدن [مثال از بحرانی]
airspeed U سرعت هواپیما در لحظه پرش با چتر سرعت پرش
declared speed U سرعت اعلام شده به ناوگان سرعت استاندارد ناوگان
airspeeds U سرعت هواپیما در لحظه پرش با چتر سرعت پرش
Every crisis should be viewed [seen] as an opportunity. U هر بحرانی باید به عنوان یک فرصت دیده شود.
s.f.c U chromatography supercriticalfluid کروماتوگرافی سیال فوق بحرانی
supersonic U هواپیمای مافوق سرعت صوت با سرعت مافوق سرعت صوت
supercritical fluid chromatography/mass U spectrometry کروماتوگرافی سیال فوق بحرانی / طیف بینی جرمی
to turn the corner <idiom> U بهبود یافتن پس از گذشت مرحله دشواری یا بحرانی [اصطلاح روزمره]
command speed U سرعت تعیین شده هواپیما سرعت پیش بینی شده برای هواپیما
ground speed U سرعت دویدن هواپیما در روی باند سرعت دویدن روی باند سرعت گرفتن هواپیما روی زمین
aircraft block speed U سرعت خالص هواپیما سرعت هواپیما از نظرتئوریکی
sustained rate U سرعت حرکت مداوم سرعت تکرار مداوم
critical path analysis U استفاده از بررسیهای هر مرحله بحرانی یک پروژه بزرگ برای کمک به گروه مدیریت
s.f.c/m.s U mass/fluidchromatography spectrometrysupercritical کروماتوگرافی سیال فوق بحرانی / طیف بینی جرمی
dragstrip U مسیر مسابقه موتورسیکلت رانی سرعت مسیر مسابقه قایقرانی سرعت
dragway U مسیر مسابقه موتورسیکلت رانی سرعت مسیر مسابقه قایقرانی سرعت
curie point U دمای بحرانی منحصر به فردبرای هر ماده که بالاتر از ان مواد فرومانیتیک خاصیت مغناطیسی دائم یاموقت خودرا ازدست میدهند
fast U آنچه به سرعت حرکت میکند. آنچه به سرعت کار میکند.
fasted U آنچه به سرعت حرکت میکند. آنچه به سرعت کار میکند.
isotach U خطوط میزان منحنی سرعت جریان اب خطوط جریان هم سرعت
calibrated air speed U سرعت هوایی تنظیم شده سرعت تنظیم شده هواپیما
fasts U آنچه به سرعت حرکت میکند. آنچه به سرعت کار میکند.
fastest U آنچه به سرعت حرکت میکند. آنچه به سرعت کار میکند.
decelerating U از سرعت چیزی کاستن کاستن سرعت
decelerates U از سرعت چیزی کاستن کاستن سرعت
decelerate U از سرعت چیزی کاستن کاستن سرعت
high speed U با سرعت زیاد راندن با سرعت زیاد
decelerated U از سرعت چیزی کاستن کاستن سرعت
zero hour U لحظه شروع ازمایشات سخت لحظه بحرانی
speediness U سرعت
liner velocity U سرعت
accelerate U بر سرعت
line speed U سرعت خط
speeds U سرعت
seepage velocity U سرعت زه اب
rapidity U سرعت
expeditiousness U سرعت
promptitude U سرعت
attack speed U سرعت تک
celerity U سرعت
tilt U سرعت
accelerating U بر سرعت
low velocity U با سرعت کم
accelerates U بر سرعت
tilted U سرعت
fleety U به سرعت
souic do U سرعت
tilts U سرعت
accelerated U بر سرعت
haste U سرعت
pace U سرعت
paced U سرعت
paces U سرعت
rates U سرعت
terminal velocity U سرعت حد
fastness U سرعت
fastnesses U سرعت
swiftness U سرعت
speedy U سرعت
acceleration U سرعت
velocity U سرعت
low velocity U کم سرعت
speeding U سرعت
rate U سرعت
directly U به سرعت
swiftly U به سرعت
speed U سرعت
velocities U سرعت
constant speed U سرعت ثابت
initial velocity U سرعت اولیه
conduction velocity U سرعت رسانش
jump speed U سرعت پرش
escape velocity U سرعت فرار
conduction velocity U سرعت هدایت
instantaneous velocity U سرعت لحظهای
instantaneous velocity U سرعت انی
initial velocity U سرعت اغازی
escape velocity U سرعت گریز
cruising speed U سرعت دریانوردی
cyclometer U سرعت سنج
dashman U دونده سرعت
deceleration lane U خط تقلیل سرعت
engin speed U سرعت موتور
Recent search history Forum search
1Open the "Wind Farm" subsystem and in the Timer blocks labeled "Wind1" and "Wind2", Wind3" temporarily disable the changes of wind speed by multiplying the "Time(s)" vector by 100.
2In the Introduction to this book the speed of modern computers was cited as countering the need for some of the early work that was done to make best use of the woefully slow and memory-deficient comp
2In the Introduction to this book the speed of modern computers was cited as countering the need for some of the early work that was done to make best use of the woefully slow and memory-deficient comp
1the rate of diffusion will be less than if the pure solvent was exposed to the air
0نحوه کار با نرم افزار waze
0مگا عملیات اعشاری در ثانیه . معیار اندازه گیری توان و سرعت معادل یک میلیون عملیات اعشاری در ثانیه
0مگا عملیات اعشاری در ثانیه . معیار اندازه گیری توان و سرعت معادل یک میلیون عملیات اعشاری در ثانیه
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com